سلام این برگردان یک متن انگلیسی به نام ؛همسفر: است. که به نظرم ارسال آن برای شما همسفران رهرو عشق شاید خالی از فایده نباشد
همسفر در این راه طولانی، که ما بیخبریم…و چون باد میگذرد
بگذار خُرده اختلافهایمان با هم باقی بماند
خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم، مطلقاً یکی
مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم
یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را
و یک شیوهی نگاه کردن را.
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رؤیاهایمان یکی.
همسفر بودن و همهدف بودن، ابداً بهمعنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست
و شبیه شدن دال بر کمال نیست بل دلیل توقف است.
..........................................
دو نفر که عاشقاند و عشق، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است،
قلهی علمکوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون و برف را دوست داشته باشند.
اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است و یا معشوق!
یکی کافیست!
عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است اما، این سخن بهمعنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
..............................................
اگر زاویهی دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد.
بگذار در عین وحدت، مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم.
بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید!
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هر چیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم
اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطهی مطلقاً واحدی برساند.
بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
اینجا سخن از ذره ذرهی واقعیتها و حقیقتهای عینی و جاری زندگیست.
بیا بحث کنیم
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم
بیا کلنجار برویم
اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم
بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگیمان را، در بسیاری زمینهها، تا آنجا که حس میکنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی میبخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ و … حفظ کنیم.
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم
و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بیآنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم
اینجوری خیلی منصفانه ست.
کینه کالبدی بی جان است چه کسی می خواهد گور باشد؟!
؛جبران خلیل جبران؛
سلام
این برگردان یک متن انگلیسی به نام ؛همسفر: است. که به نظرم ارسال آن برای شما همسفران رهرو عشق شاید خالی از فایده نباشد
همسفر در این راه طولانی، که ما بیخبریم…و چون باد میگذرد
بگذار خُرده اختلافهایمان با هم باقی بماند
خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم، مطلقاً یکی
مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم
یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را
و یک شیوهی نگاه کردن را.
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رؤیاهایمان یکی.
همسفر بودن و همهدف بودن، ابداً بهمعنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست
و شبیه شدن دال بر کمال نیست بل دلیل توقف است.
..........................................
دو نفر که عاشقاند و عشق، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است،
قلهی علمکوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون و برف را دوست داشته باشند.
اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است و یا معشوق!
یکی کافیست!
عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است اما، این سخن بهمعنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
..............................................
اگر زاویهی دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد.
بگذار در عین وحدت، مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم.
بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید!
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هر چیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم
اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطهی مطلقاً واحدی برساند.
بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
اینجا سخن از ذره ذرهی واقعیتها و حقیقتهای عینی و جاری زندگیست.
بیا بحث کنیم
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم
بیا کلنجار برویم
اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم
بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگیمان را، در بسیاری زمینهها، تا آنجا که حس میکنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی میبخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ و … حفظ کنیم.
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم
و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بیآنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم
بیا متفاوت باشیم.
............................................
سربلند و سعادتمند باشید
متن خیلی قشنگی بود. ممن.ن از لطفتون.