خاطرات

معلمی عشق وخاطرست.وتقدیم به تمام کودکان آسمانی ام

خاطرات

معلمی عشق وخاطرست.وتقدیم به تمام کودکان آسمانی ام

برای تو

روزهای سخت چه دیر می گذ رند و چقدر آزرده خاطرم میسازند.
و ناگهان روزهای شیرین از راه می رسند و روزهای تار خیلی زود فراموش می شوند و این چرخه همچنان ادامه دارد
چه آسان زندگی به بازی می گیرد ما را بدون اینکه به آن فکر کنیم ، بدون اینکه فرصت لبخند زدن به خودمان را به ما بدهد درگیرمان می کند وما هم از پی آن می خندیم و گریه می کنیم

گاهی اوقات چقدر مسخره به نظرم میرسد بازی های زندگی که اگر غافل شویم به واقع مارا به مسخره می گیرد و درخود فرو می برد ، خیلی بزرگی می خواهد ارزش زندگی خود را دانستن.

نمی خواهم در بند این وآن باشم...،بس است.می خواهم در بند خود باشم...
نمی خواهم فکرم از آن دیگرانی باشد که ذره ای به من فکرنمیکنند.

فکرم را،ذهنم را و روحم را برای خودم می خواهم تا زندگیم را از نو برای خودم و آنهایی که دوستشان دارم بسازم. 



عاشقان عیدتان مبارک..

آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود . محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید : بخوان! بخوان به نام پروردگارت که بیافرید ، آدمی را از لخته خونی آفرید ، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت . . .
  

نور عترت آمد از آیینه ام 

کیست در غار حرای سینه ام 

رگ رگهایم پیغام احمد میدهد 

سینه ام بوی محمد میدهد  

امید

خدا در مکان های دو از انتظار

به دست افرادی دور از انتظار

و در مواقعی تصور ناپذیر

معجزات خود را به انجام می رساند.

برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد ...

همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست ...

دلتنگم

عکس عاشقانه

بی تو این فاصله ها طاقت من را برده

ساعتم زنگ زده ، عقربه هایش مرده

کاش باور کنی از دوری تو دلتنگم

این دل خسته ام از دوری تو پژمرده

کاش می شد...

کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد
کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد

کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد
کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد

کاش می شد با نسیم شا مگاه برگ زرد یاس ها را رنگ کرد
کاش می شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد

کاش می شد در سکوت دشت شب ناله ی غمگین باران را شنید
بعد ، دست قطره ها یش را گرفت تا بها ر آرزوها پر کشید

کاش می شد مثل یک حس لطیف لابه لای آسمان پرنور شد
کاش می شد چا در شب را کشید از نقاب شوم ظلمت دور شد

کاش می شد از میا ن ژاله ها جرعه ای از مهر با نی را چشید
در جواب خوبها جان هدیه داد سختی و نا مهربانی را شنید

تقدیم به..

ذکر من،یاد من، ورد زبان من علی است

جان من، جانان من، روح و روان من علی است

تا علی (ع) دارم ندارم کار با غیر علی

شکر لله حاصل عمر گران من علی است .. 

عکس, تصویر, عکس کارت پستال تبریک ولادت حضرت امام علی (ع) جدید 

دنیا اینقدر کوچیکه که فقط بگم: 

یه دنیاروزت مبارک

آخرین روز

 

آخرین روز مدرسه بود وبعضی ها خوشحال وبعضی... 

 

تو یکسال با این آسمونی ها بودم وکلی خاطرات تلخ وشیرین دارم ، اولین سالی بود که چنین دانش آموزانی داشتم ، بماند خوب یا بد..البته معلم هایی که در مدرسه استثنایی کار میکنند بهتر میتونن متوجه بشن.دختری داشتم به نام سحر درطول سال کلآ سرناسازگاری با هر معلمی داشت نمیدونم چرا..با خودم میگفتم امروز دیگه از دست تیکه اندازی هاش راحت میشم به طوری که حتی مدیریت مدرسه خواست برای سال آینده تدریس پایه ششم را به من محول کنه  به شدت مخالفت کردم وگفتم منوبکشید دیگه نمیخوام با اینا باشم.سحر از نظر من استثنایی نبودنه از نظر درسی ونه ازلحاظ قیافه،در طول سال از دست خودشو خدامون شاکی بود که چرا بایدیه مشکل کوچولو باعث بشه من تو17سالگی یه دانش آموز کلاس پنجم باشم وبه آرزوم که بازیگر شدنه نرسم وبه دانشگاه راه پیدا نکنم(ازنظر پزشک مغز این دانش آموز ازحد طبیعی خودکوچکتره)امروز باتمام وجود ازم میخواست که براش دعا کنم تا خدا اونو از دنیا ببره آخه خسته شدم از این زندگی از این همه اعصاب خورد کنی واسه همه..مثل همیشه بیش از اینکه براش معلم باشم باز هم مثل یه مشاور پای حرفاش نشستمو کلی نصیحتش کردم به طوری که با دیدن اشکاش ،چشمای خودمم غرور رو جلوش شکست و اشکی شد.آخه این بچه ها که گناهی ندارندچرابعضی هاشون مثل سحر باید اینقدرناامیدباشندوعذاب بکشند. 

فقط از خدامون خواستم تا صبری بهش بده که بتونه ادامه راهش را با امید سیر کنه. 

به امید روزی که تمام بچه ها با تن سالم وروحی سرشار از امید زندگی کنند. 

سحر جان برایت بهترین ها رو آرزو میکنم.دوستتون دارم فرشته ها....

عکس عاشقانه ( فانتزی )