درس(ق)میدادیادبچه ها
دردبستان خانم اموزگار
واژه هاتکرارمی شدیک به یک
قوری وقندان وبشقاب وقطار
شادمان ازدرس تازه؛کودکی
روی کاغذ؛دزدکی چیزی نگاشت
یک (الف)دنبال آن هم شین وقاف
خواندآن راعشق واعرابش گذاشت
چون معلم دیدآن مرقومه را
بی تآمل روی آن خطی کشید
خواست چیزی گویدآن کودک:ولی
جزخشونت دررخ خانم ندید
گفت باکودک معلم؛کای پسر
اولاعین است اول حرف عشق
ثانیابایدتمام بچه ها
بشنوند؛این جاکلاس ومدرسه است
جای الفاظ چرندوچارنیست
جای تعلیم حساب وهندسه است
هرکسی غیرازکلاس ومدرسه
درسرش باشدهوای دیگری
یاسروگوشش بجنبددرکلاس
یابگیرددرس مراسرسری
من خودم باچوب وخط کش برسرش
میزنم آنقدرتا آدم شود
یابه ناظم میدهم تحویل تا
شراوازاین دبستان کم شود
گفت کودک:بااجازه اولا
مایکایک بچه هاآدمیم
درسرمافکرهای خام نیست
ما به حکم عشق اینجاآمده ایم
ثانیادرس وکلاس ومدرسه
بی محبت؛جزدرودیوارنیست
برمدارعشق می گرددجهان
پس سخن ازعشق ؛اینجاعارنیست
زین سبب ای مهربان آموزگار
جای آن داردبفرمایی چرا
میدهی دردرس آخریادما
اولین حرف ازحروف عشق را؟
گفت باکودک معلم؛وه که خوش
آتشی درجان من افروختی
آفرین برتوکه بابرهان خود
درس اصلی رابه من آموختی.
خیلی جالب بود!
من این شعر را در رایانه ام ذخیره کردم!
امیدوارم ایام تابستان خوبی داشته باشید.
سلام
تونستی بیا و توی نظر سنجی وب من شرکت کن !!! منتظرم......
ممنون از لطف شما!
ممنون از حضورت
همکارگرامی شرمنده وبم فوتبالی شده چون 4 ساله که منتظر این پدیده بودم
سلام
زیبا بود
میلاد نور مبارک.
سلام سلام سلام
روزت مبارک
سلام
موفق باشید
سلام سلام..................
راهی است راه عشق که هیچش کنار نیست
گر هست پیش اهل حقیقت کنار اوست........................
وبلاگ شما با کمال افتخار لینک شد
شاد و سعادتمند باشید