-
عیدغدیر مبارک
دوشنبه 23 آبانماه سال 1390 19:19
-
گفتارهمه
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 16:21
تودرمقابل آفتاب روز آزادهستی. تودرمقابل ماه شب وستاره هایش،آزادهستی. وتودرهنگامی که نه خورشیداست ونه ماه وستاره،آزادهستی. تو آزادهستی که چشمانت راازهستی باتمام وجودش ببندی.. ولی درمقابل کسی که دوست میداری،بنده هستی، زیرااورادوست میداری وتودرمقابل کسی که تورادوست میداردبنده هستی، زیراتورادوست میدارد. جبران خلیل جبران
-
لحظه دیدار
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 19:14
لحظه دیدارنزدیک است بازمیلرزددلم؛دستم. بازگویی درجهان دیگری هستم. های!نخراشی بغفلت گونه ام را های!نخراشی صفای زلفکم رادست! لحظه دیدارنزدیک است..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 آذرماه سال 1389 21:44
شاید دیگر فردا نیاید ُکه بتوان جبران کرد
-
میلاد نور مبارک
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 01:12
نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند مردم صدای آمدنت را شنیده اند زیباتر از همیشه شده آستان تو آقا! چقدر ریسه برایت کشیده اند
-
هفت پند مولانا
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 18:02
هفت پند مولانا": 1. در بخشیدن خطای دیگران مانند شب باش 2. در فروتنی مانند زمین باش 3 . در مهر و دوستی مانند خورشید باش 4. هنگام خشم و غضب مانند کوه باش 5. در سخاوت و کمک به دیگران مانند رود باش 6. در هماهنگی و کنار آمدن با دیگران مانند دریا باش 7. خودت باش همانگونه که مینمایی
-
پسرک فقیر
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 17:10
پسر فقیری که ازراه فروش خرت و پرت در محلات، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچارتنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه بعدی تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دخترجوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان...
-
کلاس اخر
یکشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1389 03:14
درس(ق)میدادیادبچه ها دردبستان خانم اموزگار واژه هاتکرارمی شدیک به یک قوری وقندان وبشقاب وقطار شادمان ازدرس تازه؛کودکی روی کاغذ؛دزدکی چیزی نگاشت یک (الف)دنبال آن هم شین وقاف خواندآن را عشق واعرابش گذاشت چون معلم دیدآن مرقومه را بی تآمل روی آن خطی کشید خواست چیزی گویدآن کودک:ولی جزخشونت دررخ خانم ندید گفت باکودک...
-
جملات قصار
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 21:10
((با تضعیف قدرتمتند نمی توان به ضعیف قدرت بخشید)) ((آنچه را که نمیتوان تغییر داد باید تحمل کرد))
-
دل نوشته من
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 02:44
معلم مهربانم مراتماشا کن که ازسرزمین عشق می آیم.برایم بخوان ای همدم تنهایی من. برایم بخوان قصه شاهزاده کوچکی راکه سرزمین خودراگم کرده بود.برایم بگوحکایت قصه نویسی راکه برای لحظات دلتنگی خودمی نوشت. ای مهربان آموزگار!من سرودعشق رادرسفرغربت خواندم وشکوه ی بالهای ملکوتی اش راباطلای معصومیت زربافت نمودم. ای همه ی خوبی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 18:40
-
رسیدن به کمال
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 00:48
رسیدن به کمال یکشنبه 15 فروردین ماه سال 1389 ساعت 18:10 رسیدن به کمال در نیویورک، بروکلین مدرسه ای هست که مربوط به بچه های دارای ناتوانی ذهنی است . در ضیافت شامی که مربوط به جمع آوری کمکهایی برای مدرسه بود پدر یکی از این بچه ها نطقی کرد که هرگز برای شنوندگان آن فراموش نمی شود... او با گریه فریاد زد: کمال در بچه من...
-
تبریک سال نو
جمعه 13 فروردینماه سال 1389 18:04
خداوندا! در این سالی که در پیش است نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای. لیکن در آغاز طلوع روشن سالی که می آید کمک کن تا رها سازم ز خود من کوله بار یک هزار و سیصد و افسوس هزار و سیصد اندوه خدایا !مهربانم کن تو چشمان مرا به نور خود بگشا تو لبخند رضایت را عطایم کن بفهمان زندگی زیباست خداوندا! تو راه سبز ایمان را نشانم ده تو...
-
تولدگل
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1388 03:22
تولدت مبارک
-
درخت سیب
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1388 02:03
یکی نبود یکی بود.... در روزگاران قدیم درخت سیب تنومندی بود ... با.. پسر بچه کوچکی... این پسر بچه خیلی دوست داشت با این درخت سیب مدام بازی کند .... از تنه اش بالا رود... از سیب هایش بچیند و بخورد... در سایه اش بخوابد.... زمان گذشت پسر بچه بزرگتر شد .... و به درخت بی اعتنا... دیگر دوست نداشت با او بازی کند .......
-
گفتار هفته
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1388 20:29
اگر خواستی انتقام بگیری، دو قبر بکن یکی برای طرف مقابل و یکی برای خودت
-
بچه که بودیم
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1388 20:12
کوچیک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم ! کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند. کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلب ها در چهره بود اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که...
-
قرآن شرمنده ام
سهشنبه 15 دیماه سال 1388 18:21
قرآن شرمنده ام قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند چه کسی مرده است؟ چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا تو را برای مردگانمان نازل کرده است. قرآن! من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق میکند تو را بر روی...
-
محرم
جمعه 27 آذرماه سال 1388 19:20
سلام برلبهای تشنه حسین. .. سلام برادب عباس ... سلام برصبر زینب...
-
زندگی زوج استثنایی
شنبه 21 آذرماه سال 1388 22:49
خدا چقد ما رو دوست داره؟
-
تولدت مبارک
یکشنبه 8 آذرماه سال 1388 20:24
تولدت مبارک نازگلم ستاره ها خیلی انتظار کشیدن تا تو بیای به جمعشون
-
فرصت
سهشنبه 3 آذرماه سال 1388 20:21
گاهی یادم میفته که زندگی فرصت کوتاهیست... ازدیروزبیاموزید.برای امروز زندگی کنیدوامیدبه فرداداشته باشید... البرت انیشتن
-
جملات قصار
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 18:09
زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودک که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین میبرد ************ اگر صخره و سنگ در مسیر زندگی نباشد صدای آب هرگز زیبا نخواهد بود
-
تاثیرگذار
جمعه 3 مهرماه سال 1388 18:40
تاثیر گذار آموزگارى تصمیم گرفت که از دانشآموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند. او دانشآموزان را یکىیکى به جلوى کلاس میآورد و چگونگى اثرگذارى آنها بر خودش را بازگو میکرد. آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانى آبى رنگ میزد که روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود: « من آدم تاثیرگذارى هستم.» سپس آموزگار تصمیم گرفت که...
-
قدر
شنبه 21 شهریورماه سال 1388 00:54
شب قدر است بیا قدر بدانیم کمی خانه دل از گناهان بتکانیم کمی شعله افتاده به ملک دلم از فرط گناه دوست را از دل این شعله بخوانیم روح را صیقل آیینه دهیم از دل و جان آه را به ملکوتش برسانیم کمی عهد بستیم و شکستیم بس کاش ! که ما بر سر عهد وفاداری بمانیم کمی پوشه از بار گناه شده پر حجم بیا رمضان است به آتش بکشانیم کمی...
-
عشق بازی با خدا
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1388 17:54
عشق بازی با خدا گفتم : چقد احساس تنهایی میکنم گفتی : فانی قریب من که نزدیکم (بقره/186) گفتم : تو همیشه نزدیکی " من دورم ... کاش میشد بهت نزدیک شم گفتی : و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول بالغد و الاصال هر صبح و عصر پروردگارت رو پیش خودت با خوف و تضرع و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/ 205) گفتم :...
-
کربلا ۱
سهشنبه 6 مردادماه سال 1388 03:28
بعضی از خاطره ها اونقدر قشنگن که ما آدما آرزو میکنیم یه بار دیگه پیش بیاد و بعضی ها اونقدر تلخن که نگرانیم که دباره پیش بیاد دوست خوبم این خاطره ای که میخوام تعریف کنم هنوز برای خودم مثل یه رویا مونده و هیچ موقع فراموشش نمیکنم . سفر به سرزمین عشق (کربلا) یادش بخیر اوایل محرم ۸۳ بود . اون تاریخ بود که حس پنهان من به...
-
کورش
شنبه 13 تیرماه سال 1388 17:04
کورش بزرگ الگو و پدر صلح و حقوق بشر جهان به راستى تا کنون به این موضوع اندیشه اید که چرا شخصیتى مانند کورش که جهان دربرابر بزرگى او شگفت زده است و مشهورترین مورخین - باستان شناسان و خاورشناسان دنیا از او به نام ابر مرد تاریخ جهان یاد کرده اند چرا تا کنون اسمى از او در ایران برده نشده است ؟ یا هیچ حرکتى که شایسته او...
-
مادر فداکار
جمعه 8 خردادماه سال 1388 22:57
مادر من فقط یک چشم دارد اون همیشه مایه خجالت من بود اون برای امرار معاش خانواده برای معلما و بچه مدرسه ای ها غذا میپخت یک روز اومده بود در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خودش به خونه ببره خیلی خجالت کشیدم آخه چطور تونست با من این کار رو بکنه ؟ به روی خودم نیاوردم ،فقط با تنفر یک نگاه بهش کردم و فورا از اونجا دور شدم...
-
شبی از آن رابی
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1388 19:30
این داستان واقعی است و ارزش خواندن را دارد ! نام من میلدر است، میلدر آنور.mildred honor قبلا در دیموآن des moines در ایالت آیوا در مدرسه ابتدایی معلم موسیقی بودم. مدت سی سال است تدریس خصوصی پیانو به افزایش درامد کمک کرده است . در طول سالها دریافته ام که سطح توانایی موسیقی در کودکان بسیار متفاوت است. با اینکه شاگردان...